وقتی هدر مککینلی رؤیای پزشک شدن را در سر میپروراند، خود را در حال درمان کودکان بیمار و استفاده از گوشیهای پزشکی صورتی تصور میکرد. اما هرگز بیخوابیها، امتحانات طاقتفرسا و آزمایشگاههای بیپایان را پیشبینی نکرده بود. و مطمئناً نمیدانست که دانشگاهش، به دلیل تاریخچهی غمانگیز دانشجویانی که بر اثر مصرف مواد مخدر غیرقانونی جانباخته بودند، به "پزشک مرده" معروف شده است.
اما هدر هرگز تصور نمیکرد که خودش نیز به چنین کاری دست بزند. تا اینکه دوست قدیمیاش او را ترک میکند، در درس آناتومی شکست میخورد و دنیایش شروع به فروپاشی میکند.
هر کسی نقطهی شکستی دارد.
سپس، در شب قبل از آزمون نهایی آناتومی، صدای شلیکی در راهروهای دانشگاه پزشک مرده طنینانداز میشود.
دانشگاه بار دیگر قربانی گرفته است. یکی از همکلاسیهای هدر دستبهکاری غیرقابلتصور زده است، و پیش از آنکه تماس اضطراری او وصل شود، این اتفاق دوباره رخ خواهد داد.
و این تازه آغاز ماجراست.