نویسنده با صداقتی تحسین برانگیز در مقدمه کتابش و توضیح چرایی تالیف آن اعتراف میکند تا دهه پنجم زندگیاش به طور کلی اصلا ضرورتی برای یافتن فلسفه زندگی نمیدیده و همان فلسفهای را برای زندگیاش مفروض گرفته و به آن رضایت داشته که اغلب مردم پیشاپیش آن را برای خود فرض میپندارند. «گذراندن روزها در جست و جوی آمیزهای از ثروت، موقعیت اجتماعی، و لذت.»
نویسنده کتاب چنانکه در مقدمه کتاب هم به آن اذعان داشته «مخاطب اصلی خود را افراد عادیای میداند که دلنگران هدر رفتن عمر و زندگیشان هستند،کسانی که پی برده اند فلسفه منسجمی برای زندگیشان ندارند و به همین دلیل در زندگی روزانه شان دچار استیصال و روزمرگی شده اند و حتی کسانی که با وجود داشتن فلسفهای برای زندگیشان به درستی این فلسفه مطمئن نیستند.
فلسفه رواقی یکی از رایجترین و مردمیترین مکاتب فلسفی در روم باستان بود. نویسنده این کتاب خود آموزههای فلسفه رواقی را در زندگی به کار میبندد و در اثر حاضر تجارب شخصیاش را با خواننده در میان میگذارد. خوانندگان این کتاب میآموزند که چگونه دلهره و نگرانی را به حداقل برسانند و چگونه گذشته را فراموش کنند و به چیزهایی بیندیشند که هماکنون تحت کنترلشان است؛به علاوه یاد میگیرند چگونه با توهین، سالمندی و وسوسه جستجوی ثروت و شهرت مقابله کنند. در یک کلام فلسفهای برای زندگی به مخاطبان نشان میدهد که چطور به ناظران فکور زندگی خود بدل شوند. اینگونه است که رواقیان به زندگانی با کمترین رنج و بیشترین خشنودی امید میبندند.