میتوانی تصور کنی زندگی چقدر سخت میشد اگر مجبور بودی هرروز برای آوردن آب مسافتهای طولانی را پیاده بروی؟ یا اینکه جایی زندگی کنی که در کلاس درسِت صدای گلوله و انفجار بیاید و تو، هر لحظه نگران زنده بودن خودت و خانوادهات باشی؟! سَلواپسر بچهی یازده سالهی سودانی تمام این روزها را پشت سر میگذارد! او در بدترین شرایط، خانوادهاش را گم میکند و برای نجات جانش وارد مسیر تازهای از زندگی میشود.