اگر مشكلات باقي مانده درمانگر از سالهاي اول زندگياش (طرحوارههاي ناسازگار اوليه) و ذهنيتهاي مقابلهاياش درمان نشوند يا در بوته آزمايش قرار نگيرند، ميتوانند موجبات ناكامي مراجع و درمانگر را فراهم سازند و به نتايج ضعيف درماني منتهي شوند. آشفتگيهاي هيجاني كه در لحظات چالشآفرين اتاق درمان پيش ميآيد، ميتواند استقامت توانمندترين درمانگران را از بين ببرد.
در چنين لحظاتي به درمانگران توصيه ميشود كه ثبات هيجاني خودشان را حفظ كنند و با احساس سردرگمي و آشفتگي ذهني كنار بيايند. ممكن است چنين توصيههايي در عمل نتوانند اجرا شوند، زيرا از مسير هيجاني آشناي خودمان آگاه نيستيم. درست در همين لحظات، ذهنيتهاي مقابلهاي ناسازگار برانگيخته ميشوند و به سمت حالتهاي واكنشي سوق داده ميشويم مثل اجتناب، تنبيه، تسليم شدن، فاصله گرفتن عاطفي يا لاك دفاعي. اين كتاب، شگفتانگيز است زيرا با مطالعه آن هم در زندگي شخصي و هم در زندگي حرفهاي به بينش جديدي از طرحوارههاي خودتان دست مييابيد.