کتاب « قصههای پاییزی» مجموعه داستانی به قلم اصغر الهی است که پنج داستان کوتاه «قصه پاییزی»، «یلدا»، «همه راهها به رم ختم میشود»، «صبر ایوب» و «موریانه» را دربردارد. داستانهای این مجموعه روایت تلخ زندگیاند.
با این جملهها وارد جهان داستان «قصه پاییزی» میشویم: «نعش حسینعبدالرضا را که بردند، عملهها و بناها وحشتزده ایستادند پای دیوار. هوا سوگوار، محتضر و پر خوف بود. سنگین و زمخت، به قد و بالای دیوار ایستاده بود و تکان نمیخورد. بوی ترس شنیده میشد. ترس آمیخته به ذرات گرد و خاک بود. آفتاب گرمتر از هرم کار بود. نگاه نگران و پر وحشت عملهها و بناها پای دیوار افتاده بود و توی خاک وول میخورد. خون حسینعبدالرضا خاک را کنده بود و در شیارهای باریک و نازکش فروکش کرده بود، دلمه بسته بود و نقش حسینعبدالرضا را ماندگار کرده بود. خاک، خون حسینعبدالرضا را مکیده بود، و چشم عملهها و بناها پر از خاک بود، ترس بود. هیچکس حرف نمیزد. سکوت از قامت دیوار هم بلندتر بود. صدای دلهرهآور و کشدار آمبولانس که دور میشد روی سکوت افتاد، غلتید و سفت و برنده سکوت را پاره کرد، شکافت و حرف مثل باران ریخت.»
«اصغر الهی» (1391 - 1323) نویسندهی رمان تحسینشدهی سالمرگی است. او داستاننویسی را در دهه چهل با داستان «بازی» و با نوعی از رئالیسم آغاز کرد. «سالمرگی»، «مادرم بیبی جان»، «بازی»، «قصههای پاییزی»، «دیگر سیاوشی نمانده»، «رویا رویا»، «قصه شیرین ملا»، «قالیباف» و «حکایت عشق و عاشقی ما» از آثار او بهشمار میآید.
کتاب « قصههای پاییزی» اثر اصغر الهی از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.