در طول سلطنت لویی چهاردهم، یک مرد مرموز و در سایه سالهای زیادی را در زندان باستیل و سایر زندان های فرانسه گذراند. او همواره یک نقاب به چهره داشت و هیچ کس از هویت واقعیش خبر نداشت و نمیدانست که چرا این همه سال در زندان است.
الکساندر دوما، نویسنده برجسته فرانسوی با قلم توانایش در بخش انتهایی رمان ویکونت دو براژلون (که بعنوان سومین جلد از تریلوژی دارتانیان پس از رمانهای سه تفنگدار و بیست سال بعد به نگارش درآورد)، فرضیه یک برادر دوقلوی لویی چهاردهم را زنده کرد که 8 ساعت پس از او متولد شده بود و برای مصالح سلطنت فرانسه توسط پدرش لویی سیزدهم و مادرش آنِ اتریشی دچار این سرنوشت شوم گردید. این ماجرا به عنوان اسرار آمیزترین و جذاب ترین بخش این رمان که از دید برخی مورخین واقعیت نیز داشته است، بعدها به صورت رمانی جداگانه تحت عنوان مردی با نقاب آهنین منتشر شد.