کتاب "دختر کشیش" نوشته جورج اورول یکی از آثار کمتر شناختهشده این نویسنده مشهور است که در سال ۱۹۳۵ منتشر شد. این رمان داستان زندگی دختری به نام دوروتی را روایت میکند که دختر یک کشیش سختگیر در یک شهر کوچک انگلیسی است. دوروتی دختری وظیفهشناس و مطیع است که بیشتر زندگیاش را صرف انجام کارهای کلیسا و رسیدگی به پدرش میکند.
زندگی یکنواخت و سرکوبشده دوروتی ناگهان تغییر میکند وقتی که یک روز پس از یک اتفاق نامعلوم، خود را در خیابانهای لندن، بیخانمان و بدون هیچ خاطرهای از گذشته مییابد. او در تلاش برای بقا، با طبقات مختلف اجتماعی آشنا میشود و با مشکلات فقر و سختیهای زندگی در پایینترین طبقات جامعه مواجه میگردد. این تجربه باعث میشود تا او نگرش جدیدی نسبت به زندگی و جایگاه خود در جامعه پیدا کند.
"دختر کشیش" نقدی بر ارزشهای سنتی و ریاکاری مذهبی در جامعه انگلیسی آن دوران است. اورول در این کتاب به موضوعاتی مانند نابرابری اجتماعی، ایمان، فقر و رهایی از قید و بندهای سنتی میپردازد. این رمان نثری ساده اما تأثیرگذار دارد و مانند سایر آثار اورول، واقعگرایانه و نقادانه است.
این داستان علاوه بر روایت سرگذشت دوروتی، تصویری از جامعه انگلستان در اوایل قرن بیستم ارائه میدهد و خواننده را به تأمل درباره وضعیت اجتماعی و نقش مذهب در زندگی انسانها وامیدارد.