
کتاب هزار توی تاریکی اثر مهدی جعفری
رمان «هزارتوی تاریکی» را «مهدی جعفری» نوشته است. ناشر در معرفی این اثر آورده است: «رمان با زاویه دید دانای کل محدود به ذهن امیر حاتمخانی شروع و با همین به پایان میرسد. اما پلات روایت بر پایه طرح و توطئهای که افسانه در داستان گسترده است شکل میگیرد. امیر و افسانه هر دو داستاننویس و در بدنهیِ هرم سلسله مراتب قدرت مافیایی اسیر گشتهاند. افسانه اسیر بیماری سرطان خون، با ارسال ایمیلهای برای امیر، ضمن بازگویی داستان قتلهای فجیع زنجیرهاییِ اعضای مافیایی و گرفتن انتقام، امیر حاتمخانی را نیز تهدید به مرگ میکند و امیر برای رهایی از تهدید، وارد هزارتوی هولو ولایی میشود که در تضاد و تقابل با وضعیت معتاد جسمیاش و آشفتگیی فردی و خانوادگیاش قرار دارد، در تقابل با تنی که نیاز به استراحت دارد (دیگر خستهتر از این حرفها بود دوست داشت گوشه دنجی داشته باشد و خلاص) این نیاز به آرامش لازمهی عمل داستان نویسیی اوست که بنمایهاش میخواهد در تن تاریکی شیطان را ملاقاتکند. بخشی از داستان: "شاید هفت هشت نفر که صورتشان را تویِ یقه کاپشن یا پتو فروکرده بودند – اتوبوس تویِ مسیر پر پیچ و خمی پیش میرفت… انگار راه همیشگی نبود... غریبه بود... حالا به زحمت سیاهی ساختمان را میدیدم چراغهای کم فروغ اتوبوس توی پیچی گم شد... دیوار بلندی مقابلم بود... کورمال دست کشیدم روشنایی آنجا چشمم را میزد... در طول تالار چند در بسته بود... کمکم فضا را محدود، بسته، تاریک و خشن میکند و به کابوسی تبدیل میشود."» کتاب حاضر را نشر «نیماژ» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.