سایر توضیحات : - رمانی از برندهی جایزهی نوبل و پولیتزر
نویسنده : ارنست همینگوی
+ موارد بیشتر
ناموجود
متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست. میتوانید از طریق لیست بالای صفحه، از محصولات مشابه این کالا دیدن نمایید.
مترجم
علیرضا دوراندیش
شابک
9786007141632
ناشر
نشر نون
موضوع
رمان خارجی
قطع
رقعی
نوع جلد
شومیز
تعداد صفحه
316
تعداد جلد
1
وزن
330 گرم
سایر توضیحات
- رمانی از برندهی جایزهی نوبل و پولیتزر
نویسنده
ارنست همینگوی
یکی از مشهورترین و خواندنیترین قصههای کلاسیک دنیا از نویسنده و روزنامهنگار مشهور آمریکایی «ارنست همینگوی» با نام «فیستا» با ترجمهای از «علیرضا دوراندیش» به رشتهی تحریر درآمده است. فیستا جشنی در اسپانیاست که بهانهی مسافرت گروهی انگلیسی و آمریکاییهای مقیم فرانسه را فراهم میکند. در این جشن روزنامهنگاری آمریکایی به نام جیک عاشق برت، زنی انگلیسی میشود اما پای تلاطمهای گذشتهی مرد به زندگی زناشوییشان نیز کشیده میشود و خواننده شاهد سرخوردگی و یاس و ناامنیهای ذهنی و روانی او است. برت به واسطهی جراحتی که که جیک در جنگ جهانی اول برداشته و مشکلاتش به سمت مردان دیگر کشیده میشود و این آغازی بر عشق نومیدانهی این زوج است. این رمان روایت عجیبی از عشق را در بطن درگیریها و رقابتّای انسانی به تصویر میکشد. همینگوی از این درگیریّای متنوع استفاده میکند تا نگاهی عمیق به مسایلی مانند عشق، مرگ، زنندگی و علایق مردانه بیاندازد. در بخشی از این داستان میخوانیم: «وقتی مقابل نوشگاه ایستاده بودم و از پنجره داشتم بیرون را نگاه میکردم، تصویر هردوتاشان را در شیشه میدیدم. فرانسیس، با همان لبخند شادمانه، داشت با او حرف میزد و هر دفعه که میپرسید: «درسته، رابرت؟» مستقیم توی چشمانش نگاه میکرد. یا شاید هم الان آن را نمیپرسید. شاید هم چیز دیگری میگفت. به میخانهچی گفتم که میل ندارم چیزی بنوشم و از در فرعی نوشگاه زدم بیرون. وقتی از در بیرون رفتم7 به عقب برگشتم و از میان ضخامت شیشهی دو جداره نگاه کردم و هر دوتایشان را دیدم که هنوز آنجا نشسته بودند. فرانسیس هنوز مشغول حرفزدن بود. از پایین یک خیابان فرعی، وارد بلوار راسپیل شدم. یک تاکسی جلو پایم ایستاد. سوار شدم و آدرس آپارتمانم را به راننده دادم.» «نشر نون» چاپ دوم از رمان فیستا را منتشر کرده است.