رمان «ماه کامل میشود» نوشتهی «فریبا وفی» نویسندهی نامآشنای معاصر است. این اثر یک رمان اجتماعی است و شخصیت محوری آن دختری به نام بهاره است. او دختری 35ساله است که همراه برادرش بهادر در تهران زندگی میکند. بهاره دختری کمرو و خجالتی است و بیشتر اوقاتش به تنهایی میگذرد. اطرافیان تلاش میکنند او را از این حالت دربیاورند و کاری کنند که زیباییهای زندگی را ببیند و عاشق شود. شخصیتهای دیگری که در داستان وجود دارند، هرکدام در بخشها و مکانهای مختلف اندیشه و عقیدههای خاص خود را مطرح میکنند. تقابل نظرات شخصیتها با یکدیگر از جاذبههای این رمان بهشمار میآید. در بخشی از داستان میخوانیم: «در مثل درهای معمولی باز نشد. شبح عبوسی بازش کرد. آرام اما کامل. انگار میخواست فضای تاریک و خالی زندگی را نشانم بدهد. جوری نگاهم کرد که آنجا بودنم بیمعنیترین کار دنیا به نظر میآمد. از فرزانه گفتم و این که برای کار آمدهام و کمی عقب رفتم. شبح از در جدا شد و رفت داخل. راهرو تاریک و باریکی بود. فکر کردم اگر پایم را بگذارم تو، چند خفاش بالای سرم جیغ میکشند میپرند این طرف آن طرف و کلهام به یکی از تار عنکبوتهای غولآسا گیر میکند. به سرم زد در را ببندم و برگردم. اما این کار را نکردم. آدمش نبودم. کاری را که شروع میکردم تا ته میرفتم...» فریبا وفی متولد 1341 در تبریز است. او داستاننویسی را از سالهای نوجوانی آغاز کرد و برخی از آنها را در مجلههایی نظیر آدینه، دنیای سخن، چیستا و مجله زنان منتشر کرد. اولین داستان او با عنوان «راحت شدی پدر» در سال 1367 در مجله آدینه به چاپ رسید. «در عمق صحنه» و «حتی وقتی میخندیم» اولین و دومین مجموعههای داستان کوتاه اوست که در سالهای 1375 و 1378 منتشر شده است. در راه ویلا، همهی افق و بیباد بیپارو عنوان دیگر مجموعه داستانهای فریبا وفی است. رمانهای او عبارت است از: پرندهی من، ترلان، رویای تبت، رازی در کوچهها، بعد از پایان و ماه کامل میشود. پرندهی من در سال 1381 منتشر شد و بسیار مورد استقبال مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. این اثر جایزه بهترین رمان سال 1381، جایزه سومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری و جایزه دومین جایزه ادبی یلدا را از آن خود کرد. رمان رویای تبت (1384) نیز چندین جایزه دریافت کرده است.