متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست. میتوانید از طریق لیست بالای صفحه، از محصولات مشابه این کالا دیدن نمایید.
شابک
9789643059934
ناشر
نشر مرکز
موضوع
داستان کوتاه پارسی
قطع
رقعی
نوع جلد
شومیز
تعداد صفحه
167
تعداد جلد
1
وزن
194 گرم
نویسنده
جعفر مدرس صادقی
چراغ کشتیهای بزرگی که خیلی دور از ساحلف ردیف، ایستاده بودند کنار هم روشن بود. چند تا کشتی کوچکتر توی فاصله بین ساحل و کشتیهای بزرگ ایستاده بودند که چراغ آنها هم روشن بود. یک قایق موتوری به موازات ساحل داشت میآمد به سمت ما، بعد راه خودش را کج کرد و رفت به سمت کشتیها. دو نفر توی قایق بودند که بارانیهای زرد لیمویی شبنما تنشان بود که کلاههای گشادی هم داشت. میرفتند پیش آن کشتیهای اولی. شاید هم پیش آن کشتیهای بزرگتر که همیشه همانجا لنگر میانداختند و جلوتر نمیآمدند. شاید نمیشد. شاید اصلن قرار نبود بیایند جلوتر. اصلن به من چه؟ دلم میخواست توی همان قایقی بودم که داشت میرفت به سمت کشتیها. دلم میخواست بدانم که آن دو نفر داشتند میرفتند به سمت کشتیها که چی بشه؟ شاید یکی از آن دو نفر ناخدای یکی از همان کشتیها بود و داشت میرفت توی کشتی خودش تا فردا صبح زود به سلامتی راه بیفتد به سمت خدا میداند کجا. دلم میخواست میدانستم کجا میرفت. دلم میخواست یکی از آن دو نفر بودم. اما نمیدانستم دلم میخواست کدام یکی بودم. ناخدا یا اون یکی؟ دلم میخواست هر دو نفر بودم...